lördag 17 juli 2010

royas ord: گلزار خاوران

royas ord: گلزار خاوران
تاریخ به زبان ساده
چشم چشم دو ابرو
این حاکمین پر رو
با صورتک‌های پر مو
شکم قد یه بشکه
یه عالمه عمامه
زدند تو شهر چمپاتمه
یکی‌ ریشش سیاه بود
یکی‌ نیشش سفید بود
یکی‌ دمش دراز بود
اون که ریشش سیاه بود
رنگش پر از ریا بود
خمینی یه دنده
مثل مار گزنده
ستاره‌ها رو نیش زد
اینطوری خودشو آتیش زد
هر روز رزم رویید
هر روز عشق رویید
باز این سیاهان قرن
کشتارو قتل کردند
انبار جهل کردند
اما دلیران ما هی‌ رزم رزم کردند
این تشنگان خون را زنجیرو پیچ کردند
با خون خود نوشتند این سرخ حرف پیروز
جای دادن نباشد
از ۱۲ سالگی تصمیم گرفت راه زندگی‌ را انتخاب کند.لباس پوشید به پدرو مادرش گفت من میروم از فیروز آباد فارس به تهران میرود در آنجا تحت مراقبت و همیاری دایی خویش دکتر بحرینی قرار می‌گیرد. دکتر فاضلی راه زندگی‌ را ادامه میدهد .رشته‌ پزشکی‌ را به اتمام می‌رساند. در ارتش هم مشغول کار میشود اما من نمیخواهم تنها این را بگویم او انسانی‌ بود که در حرف و عمل یکی‌ بود و خاطراتی از خود به جای گذشت که هر کسی‌ را به خویش مشغول کرد روز سه شنبه یازدهم تیرماه برابر با بیستم جون ۲۰۱۰ در کالیفرنیا با همه وداع گفت...و افسوس افسوس که این خبر چه جانگداز بود دایی من و عزیز من رفت و برای همیشه ما را با خود برد.او چنان عزیز بود که هر کس که در مراسم وداع او بود خاطریی عزیز را تعریف میکرد از بزرگی‌ او از انسانیت او. و چه زیباست که واو اینچنین بود او اینچنین رفت.هنوز دلم برای ‌دیدار تنگ شده و باور نمیکنم که او دیگر در بین ما نیست.